خانه پدری

تاکه بودیم نبودیم کسی...کشت ما را غم بی هم نفسی

خانه پدری

تاکه بودیم نبودیم کسی...کشت ما را غم بی هم نفسی

بدون شرح

   از  بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى:

 

برای شنیدن نقد، سینه گشاده و روی باز و گوش شنوا داشته باشید. هیچ ضرر نمی کنید از اینکه از شما انتقاد کنند. البته این انتقادهایی که می شود همه یک جور نیست. بعضی‏ها به قصد اصلاح نیست، بلکه به قصد تخریب است، هم از مجموعه مطبوعات خودمان، هم پشتوانه آنها.

دهها رادیو و تلویزیون بیگانه و رسانه‏ عمومی و بین‏المللی در اختیار حرف ها و افکاری است که بنایش بر تخریب است. یعنی هیچ بنای اصلاح ندارند. آنچه که نقل می کنند برای تخریب است. لذا واقعیت و غیر واقعیت و خلاف واقع و ضد واقع، همه چیز در آن است.

گاهی یک چیز کوچک را بزرگ می کنند، گاهی یک چیزی که نبوده، به عنوان یک حقیقت مسلم جلوه می دهند. اینها البته هست. این، تخریب است لیکن در کنار اینها، نقد هم وجود دارد. نقدهای مصلحانه و خیرخواهانه. گاهی از سوی دوستان شماست، گاهی حتی از سوی کسانی است که دوست شما و طرفدار شما هم نیستند.

گاهی به انسان یک نقدی می شود، یک عیبجویی یا انتقادی از انسان می شود که آن طرف نیز دوست آدم نیست که آدم به اعتماد دوستی او بخواهد بگوید که خوب، ما گوش می کنیم. نه، دوست هم نیست، اما دشمن هم نیست و دشمنی‏اش هم ثابت نشده ولی نقد و انتقاد است. آن را هم حتی باید گوش کرد. شاید در خلال این نقدها حرفی وجود داشته باشد که به درد ما بخورد و باید به هر حال با سعه صدر برخورد بشود.

یامان باشد تنها راه توسعه و پیشرفت شهرمان تنها

بسم الله الرحمن الرحیم

تکیه  بزرگان و دولتمردان ایران اسلامی بر مسند و صندلی ریاست جنبش عدم تعهد به نوبه خود علاوه بر آنکه برگ زرینی بر سرلوحه فعالیت های یک حکومت اسلامی در جهان  پیرامون می باشد بازار داغ رایزنی ها و اظهار نظرها بسیاری از اهل فن و کارشناسان جهان  را رونق بخشیده است . در این بین تیغ نقد و یا تحسین این دستاورد مهم از چشم برخی از دوستان وبلاگ نویس( وبلاگ حباب و وبلاگ مرودشتی)  در مرودشت دور نمانده  و غصه خوردند که ای داد بیداد  چه نشسته اید  عدم تعهد تمام شد و فقط سودش را تهروانی ها بردند!!!! سر ما مرودشتی ها  کلاه ماند ....  و هرکس به ضم خود در این خصوص اظهار نظر کارشناسانه!!!! کردند . از آنجایی که اینجانب در هر حالتی  و روحیه ای  باشنیدن هر موضوعی درباب مدیریت  جهانی و روابط بین الملل  ....  و فرصت های سیاسی , اقتصادی و اجتماعی به وجود آمده در این خصوص سریعا سلولهای خاکستری مغزم  به جنب و جوش می افتد و حتما باید افاده فیض کنم , چند نکته را باید به این بزرگواران وبلاگ نویس متذکر شوم :

ادامه مطلب ...

کاندیدای انتخابات

دوست بزرگواری در ایمیلی برایمان اینگونه نقل کردندکه : 

 

یکی از بزرگواران که برحسب اتفاق خود را یکی از شانس اولی های انتخابات  شورای اسلامی شهر و روستا در مرودشت می داند در محفلی خصوصی فرمودند که  

"بهترین پاسخ در قبال انتقادات, پیشنهادات و .... وبلاگ ها و جراید در مرودشت سکوت هست و سکوت"  .... 

  

آمدیم جوابیه بنویسیم دوست باهوش و کاردانی مثلی نقل کردند که فکر کنم خودش به تنهایی پاسخ کافی و وافی رو به آن کاندیدای آینده!!!! خواهد داد.......... 

 

مارمولکی رفت پیش ماری که چشم‌پزشک بود. از او خواست برایش عینکی تهیه کند.

مار گفت: "عینک به چه درد تو می‌خورد؟ مگر با عینک و بی‌عینک فرقی می‌کند؟ تو که جایی را نمی‌بینی."

مارمولک گفت: "عینک که بزنم دیده می‌شوم."

  

کوکاکولا

یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکاکولا، مایوس و نا امید از خاورمیانه بازگشت .

دوستی از وی پرسید: «چرا در کشورهای عربی موفق نشدی؟»

وی جواب داد: «هنگامی که من به آنجا رسیدم مطمئن بودم که می توانم موفق شوم و فروش خوبی داشته باشم. اما مشکلی که داشتم این بود که من عربی نمی دانستم. لذا تصمیم گرفتم که پیام خود را از طریق پوستر به آنها انتقال دهم. بنابراین سه پوستر زیر را طراحی کردم:

پوستر اول مردی را نشان می داد که خسته و کوفته در بیان بیهوش افتاده بود.

پوستر دوم مردی که در حال نوشیدن کوکا کولا بود را نشان می داد.

پوستر سوم مردی بسیار سرحال و شاداب را نشان می داد.

پوستر ها را در همه جا چسباندم.»

دوستش از وی پرسید: «آیا این روش به کار آمد؟»

وی جواب داد: «متاسفانه من نمی دانستم عربها از راست به چپ می خوانند و لذا آنها ابتدا تصویر سوم،  سپس دوم و بعد اول را دیدند

صرفه جویی در لباس عروس

 

میگفت طرف آمد در هزینه ازدواجش صرفه جویی کنه!!! 

                  پارچه  لباس عروس رو از بالا و پایین چند وجب کمتر گرفت 

                           باباش فرداش توی کارت عروسیش جلوی اسم عروس 

                                     توی پرانتز نوشت( به سلامتی اون عزیز از دست رفته صلوات!!!)