خانه پدری

تاکه بودیم نبودیم کسی...کشت ما را غم بی هم نفسی

خانه پدری

تاکه بودیم نبودیم کسی...کشت ما را غم بی هم نفسی

از معراج تا معراج

 

یا کاشف الغم

خش صدایش یادآور نوای  تارهای صوتی اش است که دست روزگار و گازهای خردل زیروبم آن را یکی کرده است،او می گوید:    بیش از دودهه است که خاطرات ایام جنگ را از آنجایی که خاکریزها  تپه ماهور هایی بیش نبودند تا آنجایی که خاکریزها فلک و افلاک را شکافتند برایتان تعریف کردیم.ما انسانهای عادی بودیم که برای دفاع از اعتقادمان لبیک یا حسین گویان و لبیک یا خمینی گویان به کار و زار نبرد حق علیه باطل پیوستیم ، شاهدانمان در قیامت هم دست و پای و چشمانمان است  که آنان را ودیعه نمودیم  تا تو نسل جدید با خیال راحت سربر بالین آسودگی بگذاری.دیگر خود نیز از تعریف آن خاطرات آزرده خاطر شدیم ،تو و یارانت هم اگربه دنبال گمگشته خود هستید ،گمگشته شما نهفته در واکاوی نصایح  در وصیت باکری هاست:

ادامه مطلب ...