دکتر رحیم پور ازغدی در حاشیه جشنواره فیلم عمار نقل می کردند:
در دوران جنگ تحمیلی , قرار بر آن گردید که تعدادی از رزمندگان یک شب قبل از یکی از عملیات های مهم و سرنوشت ساز با قایق خودشان را به کمین های دشمن نزدیک کنند وقبل از عملیات , منطقه را پاکسازی کنند. کمبود امکانات , باعث شده بود که قایق های موتوری را برای شب عملیات آماده کنند و تعداد محدودی رو به گروهان ما دادند , چندتا بلم هم دادند که احیانا نیروهای باقی مانده رو با آن جابه جا کنند.... شب قبل از عملیات همه سوار قایق موتوری شدند و من و چند نفر از رزمندگان مجبور شدیم سوار بلم بشویم و چند ساعتی زودتر به مکان مورد نظر اعزام بشویم..... در نیمه های شب بود که به کمین عراقی ها رسیدیم و به فاصله یک ساعتی قایق های موتوری هم رسیدند. صدای موتورهای قایق ها باعث شد که کمین دشمن از حضور ما باخبر شود و منور بزند. از آنجایی که عملیات مهم و سرنوشت سازی در پیش بود و لو رفتن آن درست یک شب قبل از عملیات شکست سنگینی رو به نیروهای خودی تحمیل می کرد و حتی لو رفتن ما در آن شب به بهای جان تمام گروهان ما تمام می شد , چندتا از قایق موتوری ها , فرار را برقرار ترجیح دادند و در چند دقیقه اول با سرعت دور شدند و ما ماندیدم و دو تا قایق موتوری و چند تا بلم , در یک آن یکی از قایق های موتوری باقی مانده آرام آمد کنار بلم ما , من هم سریع آمدم به قول خودم زرنگی کنم و سوار قایق موتوری شوم... یکی از پاهایم در قایق موتوری بود و یکی دیگر از پاهایم در بلم!!!!... یک آن به خودم آمدم و از خودم پرسیدم راستی فلانی آمدی اینجا چکار کنی؟؟؟ نگاهم گره خورد به یکی از رزمندگان داخل بلم , اون که انگاری شک و تردید من رو برای ماندن و یا رفتن از چشمانم خوانده بود به آرامی اما با صلابت گفت: " فلانی یکی از اون دو تا پاهات رو بردار!!!!! " یا بمون و بجنگ یا برو .....
شرح و توصیف اهداف و عقاید برخی دوستان وبلاگ نویس و برخی از ورشکستگان انتخابات در ادوار و....گذشته از بحث خارج است... اما امیدواریم هرچه زودتر برخی از دوستان وبلاگ نویس و سابقون و صالحون..... !!یکی از دوتا پاهایشان را بردارند , ویا سوار بر قایق موتوری روزگار شوند و یا بلم آرمانهای یک ملت را باور کنند و در کنار مردم صادقانه و صالحانه باشند... راستی حد وسط هم نداریم زیرا وسط آب هست و سراب......... !!!