یا کاشف الغم
خش صدایش یادآور نوای تارهای صوتی اش است که دست روزگار و گازهای خردل زیروبم آن را یکی کرده است،او می گوید: بیش از دودهه است که خاطرات ایام جنگ را از آنجایی که خاکریزها تپه ماهور هایی بیش نبودند تا آنجایی که خاکریزها فلک و افلاک را شکافتند برایتان تعریف کردیم.ما انسانهای عادی بودیم که برای دفاع از اعتقادمان لبیک یا حسین گویان و لبیک یا خمینی گویان به کار و زار نبرد حق علیه باطل پیوستیم ، شاهدانمان در قیامت هم دست و پای و چشمانمان است که آنان را ودیعه نمودیم تا تو نسل جدید با خیال راحت سربر بالین آسودگی بگذاری.دیگر خود نیز از تعریف آن خاطرات آزرده خاطر شدیم ،تو و یارانت هم اگربه دنبال گمگشته خود هستید ،گمگشته شما نهفته در واکاوی نصایح در وصیت باکری هاست: