تاکه بودیم نبودیم کسی...کشت ماراغم بی هم نفسی... حال که رفتیم همگی یار شدند...مونس همدم و غمخوار شدند.... قدرآینه بدانیم تا که هست...نه در آن زمان که افتاد و شکست
ادامه...
حکیمی را پرسیدند: «چندین درخت نامور
که خدای عزوجل آفریده است و برومند، هیچ یک را آزاد نخواندهاند مگر سرو را
که ثمرهای ندارد. درین چه حکمت است؟»
گفت: «هر درختی را ثمره
معین است که به وقتی معلوم به وجود آن تازه آید و گاهی به عدم آن پژمرده
شود و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوشست و این است صفت آزادگان.»