تاکه بودیم نبودیم کسی...کشت ماراغم بی هم نفسی... حال که رفتیم همگی یار شدند...مونس همدم و غمخوار شدند.... قدرآینه بدانیم تا که هست...نه در آن زمان که افتاد و شکست
ادامه...
در دانشگاهی در کانادا مد شده بود
دخترها وقتی میرفتند تو دستشویی، بعد از آرایش کردن، آیینه را می بوسیدند
تا جای رژ لبشون روی آینه دستشویی بماند. مستخدم بیچاره از بس جای رژ لب
پاک کرده بود خسته شده بود. به دانشجویان تذکر هم داده شده بود اما
فایدهای نداشت. موضوع را با رییس دانشگاه در میان میگذارند. فردای آن
روز، رییس دانشگاه تمام دخترها رو جمع میکند جلوی در دستشویی و میگوید:
«کسانی که که این کار را میکنند خیلی برای مستخدم ایجاد زحمت میکنند.
حالا برای اینکه شما ببینید پاک کردن جای رژ لب چقدر سخت است، مستخدم یک
بار جلوی شما سعی میکند جای رژ لب روی آیینه را پاک کند.»
مستخدم
با آرامش کامل رفت دستمال را فرو کرد توی آب توالت و بعد که دستمال خیس شد
شروع کرد به پاک کردن آیینه. از آن به بعد در دانشگاه دیگر هیچ کس
آیینهها رو نبوسید!